معماري پهلوي 
معماري ايران از اواخر دوره قاجار و شروع دوره پهلوي دچار هرج و مرج و آشفتگي شده در اين دوران ما شاهد احداث همزمان ساختمانهايي هستيم که هر کدام بيانگر يکي از مکاتب فکري دوره هايي مشخص از تاريخ ايران هستند :
کاخ مرمر به تقليد از معماري سنتي وعمارت شهرباني کل کشور به تقيد از تخت جمشيد و ساختمانهاي بلديه ( شهرداري ) و پستخانه به شمال و جنوب ميدان امام ( سپه ) به تقليد از معماري نئوکلاسيک فرانسه ساخته شدند . در اين دوره تلاش مي شد که چيوندي بين سه طيف فکري به وجود آيد : ساختمانهاي وزرات امور خارجه ، اداره پست ، صندوق پس انداز بانک ملي را در واقع مي توان به عنوان نمونه اين گونه ساختمانهاي التقاطي نام برد .
اين گرايشها متفاوت و بعضا متضاد در معماري اين دوره ناشي از اختلاف در گرايشهاي سياسي و ايدوئولوژيک اين عصر از تاريخ ايران است که ريشه در جريانهاي عقيدتي ـ سياسي اواخر دوره قاجار و اوايل دوران پهلوي دارد . جريانهاي مذکور را مي توان به سه دسته تقسيم کرد : 
گروه اول ، سنت گرايان : که اساس تفکر سياسي و بينش ديني آنها هماهنگي دين با سياست و احياء و توسعه سنتهاي هزار ساله جامعه ايراني بود . پرچمداران اين نهضت درآن برهه از زمان شيخ فضل الله نوري بود و بعد ازايشان سيد حسين مدرس ادامه دهنده وراه وي گشت .
گروه دوم، غرب گريان : که اساس ذهنيت آنها به گفته تقي زاده بر تقليد از فرق سر تا انگشت پا از غرب در همه شئون اقتصادي اجتماعي ،سياسي بود . هسته اصلي اين گروه را تحصيل کردگان ايراني تشکيل مي دادند که تازه از اروپا به ايران برگشته بودند .
گروه سوم ، ملي گرايان : که بنياد فکري آنها بازگشت به عظمت امپراتوري هخامنشي و ساساني بود . اين گروه فرهنگ اسلامي و فرهنگ اروپايي را غير ايراني مي دانستند و بعنوان جايگزين آنها بازگشت به فرهنگ آريايي دو هزار و پانصد ساله با دين و مذهب بود . 
که اين امر ناشي از جريانهاي به اصطلاح روشنفکرانه مادي گرايي و توسعه و ترويج نظريات سوسياليسم و مارکسيسم در بين طبقه تحصيل کرده اروپا بود . اين دو جريان فکري اثبات خود را در تخريب آثار گذشته مي ديد و سعي داشت هرچه را بوي گذشته مي داد از بين برد .
درساير شئون اجتماعي کشور نيز ما شاهد تقابل اين بينش ها ي متفاوت هستيم . بعنوان مثال در ادبيات ، گروه غرب گرا ، تغيير خط فارسي به لاتين را ـ به سبک آتاتورک در ترکيه ـ علم کرد و گروه ملي گرا را نيز غرب زدايي از خط و ادبيات فارسي را مطرح نمود و گروه سنت گرا برخود واجب ديد که از سنت سعدي و حافظ و ديگر بلند پايگان آسمان ادب ايراني پاسداري نمايد .
در ادبيات به زعم مردان بزرگي چون استاد دهخدا ، استاد همايي و استاد فروزانفر و ديگر عزيزان اقدامات غرب گرايان و ملي گرايان بي نتيجه ماند و تحول جديدي در ادبيات از بطن شعر و ادبيات سنتي تراوش کرده و رشد نمود .
ليکن در معماري به دليل انتصاب غرب گرايان و تحصيل کردگان بوزار پاريس و بعداً مکتب فلورانس و رم در شهر سازي انگلستان و آمريکا شد .
گرچه گودار و ماکسيم سيرو از نظر تفکر ، ارزش زيادي براي معماري سنتي و تاريخ تحول آن قايل بودند و در اين رهگذر خدمات ارزشمندي به ثبت تاريخ معماري ايراني نمودند ولي خود شخصاً از پيروان مکتب نئوکلاسيک و يا به عبارتي ملي گرايان نوين بودند شاهد اين واقعيت ، ساختمان موزه ايران باستان که تقليدي از طاق کسري است .
غلبه مکتب غرب گرايان در مدارس معماري کشور ، کار را بدانجاکشيد که توصيف مسجد جامع اصفهان ، ميدان نقش جهان ، گنبد سلطانيه ، طاق کسري و تخت جمشيد را بايد از اروپائيان و ترجمه کتابهاي انها دريافت ميکرديم .دانشجويان و مهندسان معمار اين مرز و بوم اقدامات هوسمان در پاريس و هوارد در انگلستان و کارهاي ميکل آنژ در فلورانس و رم را بهتر از کاخ گلستان ، مسجد شيخ لطف الله و کاخ سروستان مي شناختند و اطلاعات مربوط به طاق کسري که از عجايب روزگار خود بوده براي متخصصين محدود به اين بود که بنا در خاک عراق است . نتيجه اين افعال فرهنگي بخصوص در زمينه معماري ، عرضه و تکميل سبکهاي مختلف معماري اروپا د آمريکا در دهه هاي اخير به کشور بوده است . با تسلط فکري غرب گرايانه بر معماري کشور و فاصله گرفتن از معماري سنتي کار بدانجا کشيد که تخريب بناهاي گذشته در توسعه هاي جديد شهري و تخريب کاروانسرهاي قديمي در احداث جاده هاي بين شهري عملي پسنديده و تجدد گرايانه تلقي شد . اين وضع باعث گرديد که بسياري از بناهاي باارزش متروک و يا مخروبه گردد .
همانگونه که تقليد کورکورانه از معماري غرب باعث انحطاط هنر و معماري اين مرز و بوم شد ، تقليد از معماي گذشته و سنتي نيز به معني ارتجاع و قهقرا رفتن گشت . تحول و تعالي هرهنري بستگي به شناخت دقيق آثار گذشته و درک صحيح ضرورتها ونيازهاي حال جامعه دارد تا با استفاده از فرهنگ و سنت ديرينه و خطا و صواب گذشتگان و در جهت جوابگويي به نيازهاي جامعه ، راه حلهاي بديع , اصيل و تازه اي ارائه گردد .

شروع دوره پهلوي ( دوره رضا خاني )
حال مي پردازيم به معماري ايران از سال 1300 به بعد .
اول شروع دوره رضاخاني تا مدت پنج سال يا بيشتر هيچگونه اثر هنري را نمي يابيم و هيچ کار مهمي صورت نميگيرد و کارها به روال قبل پيش مي رود . ( حرکت دوره معماري و تحول آن )
قسمت دوم از سال 1305 و 1306 به بعد شروع مي شود و فعاليت ساختماني تا زمان جنگ جهاني دوم گرفتار رکود شديد کارهاي ساختماني و يا حتي تعطيل ميشود .
قسمت سوم به بعداز پايان جنگ و پيداشدن دو ماتريال تازه يعني آهن و بتن و اثرات آن در معماري است .
ازاين تاريخ به بعد است که حرکت معمار دوره پهلوي شروع و آغاز مي گردد . اوايل شروع حکومت رضاخان يکي از بدترين شرايط ممکن اقتصادي در ايران بود و از نظر اقتصادي ، فرهنگي و اجتماعي رکودي چشمگير مشاهده مي شد و اکثر ساختمانها طبق روال سابق با خشت و خام و چوب ساخته مي شد و سقف ها بصورت شيرواني و از ستون هاي چوبي استفاده مي شد 
در شروع آن دوره معمار تحصيلکرده اي وجود نداشت و معماران عالي هم ديگر ذوق و سيلقه و تجربه پدران و گذشتگان و استادان خود را از دست داده و بنا در ان دوره واقعاً سير قهقرايي مي پيمود و ساختمانها بدون نقشه و در سر محل روي زمين طرح مي شد .

معماري سبک ملي
دردوره رضا شاه ايجاد نوعي معماري عمدتاً براي ابنيه دولتي و يا بناهاي عمومي نوعي شيوه رومانتيسم ملي و مظهري از تاريخ باستان بود . در دستور کار قرار گرفت .
در اينجا دو عامل مهم بود يکي معماري قبل از دوران اسلام و دوم استفاده از تکنولوژي مدرن غربي در ساختمان سازي معماري دوره هخامنشي به ويژه آثار باقيمانده تخت جمشيد و پاسارگاد که جلوه گاه عظمت اين کشور بود .
بر همين اساس ساختمان هاي بسياري در تهران با الهام از معماري هخامنشي بنا شده از جمله :
کاخ شهرباني ـ طرح قليچ باغبان عکس اوپک دبيرستان انوشيروان ـ مارکف
بانک ملي هانير يش اوپک
کلانتري دربند هاينريش آلمان اسلايد 
شرکت فرش هاينريش اوپک
مقايسه فرم
اندره گوار ـ مقبره حافظ ــ سعدي ــ ساختمان کتابخانه ايران
ويژگيها
1-ايجاد ايوانهاي عظيم و مرتفع در وردي ها 
2-مرکزيت بنا با ستون و سرستونها که درتخت جمشيد به وفور يافت مي شود و يا به صورت عريض و سراسري
3-پنجره ها و قابهاي اطراف آنها نظير تخت جمشيد 
4-استفاده از کنگره هاي کنار بام کاخها
5-بناها به شکل مرتفع که حاکي از عظمت و قدرت است .
6-مصالح سنگ و سيمان
7-استفاده از نقش و متيف هاي تخت جمشيد
8-تشابه به بنا هاي دوان هيتلري : رومانتيسم ملي نشانه عظمت 
گرايش ديگري در سبک معمار ملي شاهد هستيم . رجوع به معمار دوره ساساني و استفاده از عناصر ـ فرم ها و ايده هاي معماري اين دوره ايران است . که خود منبعث از معماري دوره اشکاني است و بازتابي ازمعماري مناطق کويري و گرم و خشک اين معماري تفاوت زيادي با معماري هخامنشي دارد . معروفترين اين بنا که باگرايش به آن دوره ساخته شده است ، موزه ايران باستان است . گدار ـ حافظ ـ سعدي اثر معروف آندره گودار واضح در ضلع جنوب غربي باغ ملي است . ( کتابخانه ملي ـ مجموعه دانشگاه تهران )
1-ايده از ايوان عظيم مداين ( ساساني )
2-ورودي اصلي را طاق عظيمي در برگرفته است به ارتفاع کل بنا دقيقاً همان الگو اوپک و اسلايد .
3-استفاده از ستون جهت تاکيد در ارتفاع شده است .
4-مصالح اصلي بنا آجر مي باشد .
بناي بعدي بنا اداره پست است که مارکف هر دو در محدوه باغ ملي است که هر دوآميخته اي از هنر هخامنشي ـ ساساني و معماري نئو کلاسيک فرد گرا را در بر دارند .
ساختمان پست : يکي از آثار بي نظير دوره رضاخان است : پهلوي اول
1-ترکيبي از نيم ستونهاي سنگي با سر ستونهاي الهام يافته از تخت جمشيد که بر روي پايه کشيده و ممتد سنگي قراردارد.
2-ارتفاع بلند داخل ورودي ساختمان بنا .
3-استفاده از پلان مربع مستطيل داخل بنا .
4-درميان نيم ستونها دو رديف پنجره منظم که بالايي از نوع پنجره هاي قوس دار و جناقي است .
5-آجر در حد فاصل ستون هاي سنگي و پنجره ها از روي ممتد سنگي بنا شروع مي شود .
6-در قسمت بام سطحي کشيده را در مقابل پايه سنگي زيريش بوجود آورده .
7-کشيدگي بنا عظمت و زيبايي بسياري به آن مي بخشد و به همراه تقسيمات ايجاد شده در ورودي اصلي ناحيه مياني و همچنين در دو انتهاي ساختمان که عمدتا آجري هستند . که نقش همگي متاثر از معماري نئوکلاسيک اروپا هستند .
8 و 9 – مدرسه فيروز بهرام در مدرسه فيروز بهرام نيز همان قوس هاي جناقي پنجرها نوارهاي زير سقف و بقيه عناصر مشخص است .
سر در باغ ملي
ميدان راه آهن و بناي آن ( اوايل پهلوي دوم )
ارتباط رضا شاه با کشورآلمان و فعاليت مهندسين آلماني در ايران باعث گرديد بسياري از بناهاي اطراف راه آهن با شيوه ساخته شوند . ساختمان بسيار زيبا راه آهن و ساختمان مرکزي آن ضلع گوشه شمال غربي ساختمان قماش معروف بوده و در حال حاضر ساختمان راه آهن است .
نتيجه گيري 
در مورد واحدهاي مسکوني دوره رضاخاني مسکوني ها سبک انگليسي ديواره ها از آجر سفال قرمز .
ديوارهاي باربر
سقف صاف
ايجاد بالکن
و پنجره ها به سمت کوچه و حياط
پنجره ها ي سرتاسر با نعل درگاه افقي
عموما برايش اساسي بوده است .
اشاره به پهلوي دوم 
پس از حرکت اقتصادي و فرهنگي در ايران عده اي جهت تحصيل به اروپا آمريکا و جاهاي ديگر رفتند و معماري ايران در اين باغ بازار گم شد .
و بعد از آمدن عده اي به دنبال بساز و بفروشي و پول در آوردن شروع به معماري کردند و اين است که هر نقطه تهران و شهرهاي بزرگ ديگر آلبومي از معماري اروپا يا آمريکا ( مدرن ـ پست مردن و غيره ) مي باشد .
ميدان حسن آباد
ابنيه ميدان حسن آباد در دوره رضا شاه و به دستور سرتيپ کريم آقا بوذر جمهري رئيس بلديه ( شهرداري ) تهران پس از تخريب در سال 1313 احداث شد و يا علي باقريان ( به روايتي )
تقليد از معماري غربي بخصوص معماري اتريش است که 8 گنبد با رويه فلزي اين ميدان را احاطه کرده بود و تمام موتيو هاي اصليش الهام از معماري غربي را دارد . يکي از کارهاي فروغي احداث ، بانک ملي حسن آباد است که ايشان خيلي به ساختن آن افتخار مي کرد .
[ تغييرات در موتيوهاي مختلف معماري ]
پلان = اگر معماري معاصر ايران در دوره قاجاريه نخستين تغييرات را درعناصر تزئيني به خود گرفت و گامهاي اين تاثير پذيري را به آرامي و با تلفيقي متناسب برداشت اين تغيير کمترين تاثير را در پلان و نقشه معماري آن داشت . اما در دوره پهلوي اول شديدترين تغييرات در حوزه پلان بنا صورت گرفت .
در اين دوره پلانها عيناً و بدون تطبيق محلي و فرهنگي وارد حوزه معماري ايران گرديد و رشد اين پديده بيشتر در حوزه آموزشي نظير مدارس و دانشگاهها و شهرباني صورت پذيرفت و پديده اي که بطور کامل از غرب وارد معماري ايران شد .
در اين ميان پله ها و راهروها از اهميتي بالا در تنظيم روابط و عملکرد فضاهاي داخلي برخوردار شدند .و عناصر ديگر نظير آب ، آبنما ، باغچه و گياه به بيرون ساختمان کشانده شدند .
بهره گيري از پله ها ـ تنها محدود به داخل بناها بنود و پردازش شکوه آميز عظمت آفريني به بناها به کارگيري پلکان را در قبل از ورود به ساختمان ضرورت بخشيد .
قابل توجه ترين اين پلکان در ورودي بناهاي اين دوره براي ساختمان بزرگ شهرباني و (مجموعه باغ ملي ) پديد آمد که با اقتباس از پلکان تخت جمشيد و کاخها ي باستاني ايراني است .
نما= نماي بناهاي دوره رضاشاهي بيشترين استفاده را از نشانه ها و عناصر خطي و عمودي را برده است . ستون ها و پنجره ها بيشترين نقش را دراين کاربرد داشته اند تا بتوانند بر ايجاد حس بهت وشکوه بنا در بيننده بيفزايد .
اما بر خلاف اين حرکت عمودي کشيدگي خود ساختمان در جهت افق مي باشد .

تزئينات = تزئينات در دوره پهلوي همانند ديگر عناصر معماري شکل متفاوتي به خود گرفت .
اولين تغييرات به شکل غربي در حوزه عناصر صوري ، ظاهري و تزئيني بنا در دوره قاجار شکل گرفت تغييراتي که بصورت مستقيم ، نظير گچبريها ، نقاشي ديوار و سقف و موتهاي نيم دايره اي دهانه ها يا ترکيب شده با فضاهاي معماري ايراني نظير آينه کار ـ تزئينات در و پنجره يا شيشه هاي رنگي پديدار گشت .
تزئينات دوره پهلوي متاثر ازاين عوامل بوده است :
1-استفاده از آجر
2-ورودي هاي کار شده
3-رويکرد عناصر حجمي
خيابان =خيابان پيش از دوره پهلوي به ندرت ولي کاملاً مفهوم کامل محيط ايراني احداث شده بود .
در دوره صفوي پيدايش خيابان چهار باغ مسيرهاي اصلي در طراحي شهري بود .
از آن پس هر خياباني که در پايتخت بوجودآمد آرام آرام رنگ شهر سازي غربي به خود گرفت . اما پيش از اين از خيابان به عنوان يک معبر يا گذر اصلي ياد شده .
دراين زمان بود که معماري خيابان که متاثر از نوعي برون گرايي در معماري بود به شهرسازي تبديل شد و بدنه خيابان ها شامل نمادهايي بارديف دکان ها و مغازه ها در کنار پياده رو ها و در طبقات شکل گرفت و شروع به رشد کرد .
ويژگي معماري دوره پهلوي اول
از بارزترين خصوصيات معماري اين دوره برون گرايي در پلان ها مي باشد.
اين خصوصيات بر ديگر عناصر معماري ايران و پيدايش مواردي جديد در حوزه معماري و شهرسازي نظير خيابانها ، کوچه ها ، پنجره ها ، نماها و به عبارتي فضاهاي تازه و نوين تاثير گذاشت .
بنابراين پديده برون گرايي مختلف در انديشه ها شکل گرفت و متعاقب آن و بنا به نيازهاي خواسته يا ناخواسته و در نهايت با پذيرش آن به معماري و ايجاد بناهاي شهري نوين سرايت نمود .
اولين ساختمانها بزرگ و مهم شهر نظير شهرباني در راسته خيابانها به نمايش فعاليت و رفتارهاي خود پرداختند که بيش از آن در درون آنجام مي شد .
اين نهضت نمايش علاوه بر اينکه فضاي بيروني را فعال تر ، زنده تر ، شلوغ تر و متنوع تر ساخت به سرعت دريافت شهري و حوزه مسکوني نيز وارد شد و بافت شهرها به گونه اي در
آمد که اگر چه دير يا زود انجام مي گرديد اما بي پروا و گستاخانه صورت گرفت .

[ معماري در دوره پهلوي دوم ]
( عوامل موثر در معماري دهه هاي سي تا شصت )1
فعاليت هاي ساختماني همواره به گونه اي مداوم وجود داشته است و عوامل مختلفي در مسير و جهت فعاليت ها تاثير مي گذارند . که مهمترين آنها را در سطح مملکتي مي توان بصورت زير خلاصه کرد .
برنامه هاي ساختماني دولت در سطح مملکت و فعاليت مهندسان مشاور
تغييرات سريع جمعيت شهرها 
افزايش سطح درآمد ملي و نحوه فعاليتهاي بخشهاي خصوصي
موجود آمدن قوانين شهرسازي ، طرح هاي جامع شهري و مقررات خاص حاکم بر ساختمان
مسير حرکت معماران و نقش انجمن معماران ، نحوه اجراي کنکورهاي معماري
آموزش معماري
تحولات فني و فن آوري
مدرنيسم
مدرنيسم با مدرنيته فرق دارد2 . مدرنيته همان نوشدن است . نوشدني که کلي عزم بر نوآوري نداشته و خود به خود حادث شده است اما مدرنيسم نوعي ايددئولوژي است نوعي انديشه است که در پي جايگزين کردن مدرن به جاي کهنه است . و براين اساس مدرن را برتر از کهنه مي داند بنابراين مدرنيسم نوعي ايدولوژي است در حالي که مدرنيته حالتي است که در فکر و يا در عالم خارج رخ مي دهد و عمدتاً غفلت آلود است . و به عزم کسي پديد نمي آيد و به عزم کسي هم عوض نميشود .

1) معماري دوره پهلوي دوم ازديد سيروس بارور
2) تفاوت مدرنيسم و مدرنيته از ديدگاه عبدالکريم سروش
[ معماري پهلوي دوم رويارويي سنت و مدرنتيه ]1
در واژه ( معماري پهلوي دوم « همراه با معماري مدرن » ) به ذهن متبا در مي شود و ياد آوري يکي ديگري را نيز الزماً به دنبال خود دارد .
به همين ترتيب و قتي صحبت ازمعماري مدرن به ميان مي آيدددر پس خود نوعي معماري غير مدر را تداعي مي نمايد که داراي ويژگي هاي لازم براي مدرن شناخته شدن نيست .
معماري ايران تا پيش از آن که مدرن شود حاصل قرآيندي چند بعدي بود که با جوهره و پيوستگي ذاتي در طول زمان به ماهيت خود اعتبار مي بخشيد .
معماري پيشمدرن ايران رامي توان ترکيب از چندين مولفه چون اعتقادات و باروها ، توجه به اقليم و فرم معناگرايي و ..... دانست اين خلقت چند بعدي بودن معماري سنتي است که آن را از معماري غير سنتي ( مدرن ) متمايز و گاه برتر مي نمايد . در روند مدرن شدن ايران رضا شاه پهلوي را مي توان قدرتمندتري فردي دانست که چون پطر کبير مي خواست پنجره اي به سور اروپا بگشايد اروپايي که مدرنيته بود .
فعاليت هاي معماري و عمراني که در دوره رضاشاه و تحت نظارت مستقمي او انجام مي شوند حاکي از تلاشي است که وي در مدرن نمودن تکنولوژيک جامعه داشته است .
بدين ترتيب با به کار گماردن معماران خارجي ، برگرفتن از الگوهاي معماري رايج جهان و عنايت به ارزش هاي ملي ايران قبل از اسلام ، معماري پهلوي اول شکل مي گيرد . ( مانند ساختمان شهرباني ، بانک ملي مرکزي )
آثار وارتان هوانسيان پل ابکار ـ گابريل گوركيان درنگ ـ و بويي کاملاً مدرن دارند .
اما اوج هماهنگي کامل با معمار مدرن در دوره پهلوي دوم رخ مي دهد .
در اين دوره بازگشت دانشجويان ايراني که براي تحصيل معمار به خارج ايران رفته اند .

1)مأخذ : بر من ، مارشال ، ( تجربه مدرنيته مقاله ای از نيلوفر محوي )
در کنار معماران و بعدها فارغ التحصيان دانشکده هنرهاي زيبا ، معماري مدرن ايران را به همان سبک و سياتي که در غرب رواج داشت رقم زد .
معماري پهلوي دوم معماري سراپا مدرن است . با رعايت همان اصولي که در غرب رعايت
مي شد .
در راستاي معماري مدرن يکسري اقداماتي نيز با الهام از معماري سنتي ايران در حال شکل گيري بود که محتوايي خاص داشتند ( مانند کارهاي اردلان ديبا و امانت )
معماري مدرن دراين دوره فقط براي دفاتر دولتي و عمومي نبود بلکه ساختمان هاي مسکوني هم در همين راستا ساخته مي شد .
معماري مدرن با رها کردن ديوارها از باربري به مدد تکنولوژي حاصل از انقلاب صنعتي ـ پلان و نحوه تقسيم فضايي را آزاد نمود .
معماري مدرن اصول کلاسيک فضايي چون تقارن، محدوديت و پرسيکتيو را برهم زد .
به همين اعتبار معماري مدرن تکامل دهنده فضايي پيش مدرن و متحول کننده حجمي معمار قبل از مدرن شناخته مي شود .
اما در ايران وضع به نحو ديگري بود معماري مدرن هيچ رقابتي با معماري ايران نداشت .
از نبرد ميان اين دو معماري اين معماري سنتي بودکه محکوم به فنا شد .
معماي سنتي قبل از ورود معمار مدرن به معناي تمام آن نيز آسيب پذير شده بود و اين زماني بود که وسايل مدرن چون ميز ، صندلي و تخت خواب از يک سو و فضا هاي خدماتي چون حمام ، و سرويس از سوي ديگر به منازل راه يافت و سايل مدرن چه بصورت مبلمان و چه بصورت وسايل سرويس دهنده فضاهاي سنتي را از وضعيت چند عملکردي عريان ساخت و تالار ره به سالن و گوشوار را به اتاق خواب وارسي را به پنجره هاي يک سره کلاسيک تبديل کرد . در غرب معماري مدرن حاصل پانصد تفکر مدرن است که مقولات مدرنيته را عينيت مي بخشد معماري سنتي به خاطره ها محدود شد و معماري مدرن به زمان حال تعلق يافت
خلاء ميان معماري سنتي و معماري مدرن هيچ گاه پر نشد بلکه هر روز عميق تر گشت حتي اقدامات پيشا مدرني معماري که در دوره پهلوي دوم درايجاد رابطه ميان اين دو انجام شد نيز نتوانست آن دغدغه اساسي را در نزديک نمودن اين دو به يکديگر بر طرف نمايد .
تنوع سبکي دوره بيست ساله براساس نگرش هاي متفاوت 
الف : سبک معماري سنتي
جمعي از آثار دوره پهلوي اول ـ به ويژه آنهايي که در دهه اول حکومت بنا گرديد ـ بناهايي بودند که متاثر از معماري سنتي و پيشينه اسلامي ساخته شدند ، چرا که بايد در نظر داشت که حرکت ساختاري حکومت از دين دوستي در دهه اول به دين گريزي و در نهايت مذهب ستيزي در دهه دوم ، بالتبع در معماري تاثير گذاشت و از معماري اي که ظاهري سنتي و اسلامي داشت دوري کرد ، اين بناها به دو گونه قابل بررسي وشناسايي هستند :
اول : بناهايي که به طور سنتي کارکرد آنها از قبل وجود داشت و غالباً شامل بناهاي عمومي ، مساجد ، مدارس علميه اماکن متبرکه و بعضاً خانه ها مي شدند و از آن رو که ساخت آنها اقدار دولت مرکزي کمترين دخالتي را نداشت و عموماً ساختمانهاي تأسيس يافته بر اثر فعاليتهاي مردمي و اجتماعي بودند مي توان گفت که دوره جديد تقريباً هيچ گونه تاثيري در روند تارخي سنتي آن نداشته است . 
دوم : اين بناها در دوره جديد و مبتني بر عملکرد هاي تازه و يا تغيير شکل يافته احداث شدند و علاوه بر اينکه زمينه هاي استفاده از معماري سنتي در آنها آشکار است اما مي توان به خوبي جاي پاي تأثيرات تازه و مدرن را در آنها مشاهده کرد . دبيرستان البرز تهران، دانشکده افسري ، ساختمان پست اسناد و بسياري از بناهاي کوچک و عمومي محدوده خيابانهاي اصلي آن زمان نمونه هاي آن هستند .اما عناصر بر گرفته از معماري سنتي در اين بناها علاوه بر اينکه متفاوت است . ميزان کم و زياد هم دارد ، به طور مثال دبيرستان البرز بيشتر از ساختمان هاي پست تحت تاثير ملهمات سنتي قرار دارد و اين را علاوه بر نما در پلان و حتي شيوه ساخت آن مي توان ملاحظه نمود . به طور کلي در اين دسته دوم ، بناها بيشتر تاثيرات ظاهري و نمايي از دوره اسلامي دارند تا فضايي و يا عملکردي .
ب : سبک معماري باستاني
اين نوع نگرش در به کار گيري معماري باستاني ،بيش از آنکه انديشه تکوين يافته در خود ايران و توسط زمامداران يا معماران وقت باشد با اندک زماني تأخير ، همگام و الهام گرفته از توجه و نگرشي بود که در غرب و در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم در معماري باستان گرايانه اروپايي رخ داد . طبيعي بود که ذوق و سرشت رمانتيک گونه ايرانيان هم به گذشته باستاني خودـ همچون اروپاييان ـ مورد توجه قرار گيرد . اما تنوع اين سبک در غرب که گاه با نام رمانتي سيسم ملي و گاه به صورت نئوکلاسي سيسم يا نئوگوتيک مورد توجه قرار گرفت باورود به ايران به دو شکل کاملاً متفاوت طوري موردتوجه و استفاده قرار گرفت که حتي ميتوان از هر کدام به عنوان شيوه اي مستقل ياد کرد :
اول : شيوه باستان گرايايي اروپايي : اين نگرش منطبق بر آثار مشابه اروپايي منجر به استفاده مستقيم از سبکهاي ياد شده گرديد ، ساختمان بزرگ و تخريب يافته تلگرافخانه در ميدان توپخانه ( محل فعل ساختمان مخابرات ) وبناي هشت گنبدان ميدان حسن آباد و ميدان مخبرالدوله تهران ، بانک تجارت ( بازرگاني سابق ) در اصفهان و ....
گونه هاي سبکي اشاره شده و در استفاده مستقيم و به کار گيري بي بديل عناصر معماي باستان گرايانه اروپاست.
دوم : شيوه باستان گرايي ايراني : در اين شيوه ، نمادهاي باستاني ايراني بر مبناي تفکري نئوناسيوناليستي و ملي گرايانه به نوع معماري پيش از ظهور اسلام و به دو گونه معمار هخامنشيان و ساسانيان توجه مي دارد و غالباً براي بناهاي دولتي و حکومتي به کار گرفته ميشود . مرکزيت ايجاد اين بناها مجموعه آثار ميدان مشق وخيابان فردوسي در تهران ميشود و سپس در شهرستانها ، به ويژه شهرهاي شمال کشور به گونه اي متعدد مورد استفاده قرار مي گيرد . پيدايش اين سبک منتج با احساسات بر انگيخته ملي و ترويج هويت از دست رفته قلمداد مي گردد و در به کارگيري عناصر معمار باستاني در شکل و اندازه اي کاملاً تقليدي و بازسازي شده تمام کوشش به کار گرفته مي شود .
آثار بيان کننده اين شيوه ، ساختمان شهرباني کل کشور بر گفته از ستونها ، سرستونها ، ايوان ، حجاريها و تا حدودي پلکانهاي دوره هخامنشي ، همچنين ساختمان شهرباني دربند ، دبيرستان انوشيروان، دبيرستان فيروز بهرام ، ساختمان فرش و نيز بناي بزرگ و پر عنصر بانکملي در تهران و بسياري ازبناهاي دولتي در شمال ايران همگي بر گرفته از معماري تخت جمشيد هخامنشي هستند . در دوساختمان شهرباني و بانک ملي حتي در طرح وساخت کنگره هاي لب بام و نقش لوتو سهاي حجازي شده به طور مستقيم و با دقت و ظرافت از دوره هخامنشيان برداشت شده است .
پ : سبک معماري مدرن
اين گروه از بناها که مي توان گفت بيشترين موارد را از نظر تعداد داراست افزون بر اينکه حيطه ساختمانهاي دوليتي را در بر مي گيرد تعدادزيادي از ساختمانهاي بزرگ غير دولتي نيز به اين گونه ساخته شدند . اين شيوه نيز مانند شيو ه هاي گفته شده قبلي از نظر موضوع سبکي به دو دسته متمايز تقسيم مي گردند :
اول : اين شيوه از بناها به گونه اي عمده در حوزه بناهاي حکومتي مورد استفاده قرار گرفت . از آن جهت که بيان اکسپر سيونيستي اين بناها ملهم از شيوه معماري اکسپر سيونيستي اروپا به شکلي آشکار آرمان گونه بودحضور مهندسان و متخصصين آلماني در ايران و پيوندهاي نزديک آلمان و ايران دراين دو دهه و همچنين آرمانهاي مشابهي که در جهت بازتابي عظمت گذشته در انديشه حاکميت وقت در اين دوکشور وجود داشت تشابه و يا اقتباس ساختمانهاي اين دوره را ايجاد کرد . برترين اصولهاي فکري مستتر دراين بناها تقارن شديد يا تمرکز و خودنمايي بنا در وسط آن به کارگيري ستونهاي متعدد و بلند به ويژه در محل ورودي آن و نماي ريتميک با ارتفاع يکسان در طول بنا همگي ظاهري با شکوه ، مرتفع و ايجاد احساسي سنگين ، قدرتمند ومتوازن را تبيين مي کند . ساختمان راه آهن تهران مجموعه پنج دانشکده اوليه دانشکاه تهران بناي دادگستري تهران ، ساختمان سينگر درخيابان سعدي و بهداري سابق در ميدان ارگ تهران نمونه هاي روشن ازاين نگرش است .
دوم : اين شيوه از بناهاي سبک غربي نيز ويژگيهاي خاص خود را دارند ، در واقع مي توان گفت تشابه عناصر معماري در اين گروه بيشتر است تا تفاوت انها . گروه دوم اين سبک ، تقارن کاهش يافته و در بعضي موارد عدم تقارن همراه با تزئينات و فرمهاي دکوراتيو بيشتر و استفاده معمارانه و حساب شده در نبشها که عموماً داراي شکل منحني هستند ويژگيهاي متفاوت خود را با گروه اول که تقارن شديد ، سادگي همراه با عظمت و منفرد بودن از خصوصيات آنها بود ، مجزا مي کند .
نتيجه گيري کلي از معماري دوره پهلوي اول
دراين بخش به موارد و موضوعاتي در معماري اين دوره ـ چه محتوايي و چه شکلي ـ توجه شد که متاثر از نگرشهاي فکري جديد حاصل شدند .
ظهور پديده برون گرايي در مقابل مهم ترين صفت معماري گذشته يعني درون گرايي ، اصلي ترين عامل محتواي بود که باعث تغييرات شکلي در معماري اين دوره گرديد . شايد از ميان عوامل متعدد اين چرخش ، مهمترين عامل ، چرخش بينش فرهنگي ـ اجتماعي
( نخست با اعمال حکومت و سپس با پذيرش عمومي ) بود . بديهي بود که دليل اين تغيير شکل در عناصر معماري تعريف ديگري بود که از اين عناصر مي شد .
ــ اهميت و اولويت پلان در طراحي معماي به دليل روابط عملکردي جديد و نيز ناشي از شيوه جديد آموزشي آکادميک .
ــ شکل گيري راهروهاي طويل و قرار گرفته در دو يا چند بال به خصوص در ساختمانهاي بزرگ آموزشي دولتي ، حکومتي و حل روابط عملکردي به شکل خطي .
ــ اهميت مکاني پله ها در معماري جديد ، چه در آستانه ورودي بنا با شکل عريض و طرح تشريفاتي آن و چه در داخل بنا در مهمترين فضاي مرکزي بنا و بيشتر به صورت دو طرفه و يا منحني شکل .
ــ ماندگاري نظام سنتي ساخت وساز در اين دوره و کمترين و ديرترين بهره گيري از تکنولوژي و سيستمهاي ساختماني نسبت به ديگر ره آورد هاي غرب .
ــ وروديهاي بلند همراه با ستونهاي مرتفع ، کشيده و متعدد با بياني از تفاخر و عظمت هم به شکل باستان گرايي ايراني و هم به شيوه اکسپر سيونيستي و اوايل مدرن اروپا .
ــ چرخش جهت پنجره ها از درون به بيرون و تعريف تازه اي از محروميت در مقياس محله وشهر و نيز شکل جديدي از پنجره در حوزه مسکوني و پنجره هاي بلند و مکرر در بناهاي بزرگ دولتي .
ــ شکل گيري بالکن و پديده بالکن سازي در نماي خيابانها ( هم در ساخت خانه ها و هم به شکل بزرگ تر و ايواني در بناهاي حکومتي ) و پيوند جديد حوزه داخل با کوچه و خيابان که پيش ازاين معماري سنتي به شکل ايوان و رو به حياط داخلي قرار داشت .
ــ رويکرد عمومي به نماي تزييني آجري و استفاده از نقوش و حجاريهاي کلاسيک ايراني ( باستاني ) و کلاسيک غربي در دهه اول و اوايل دهد دوم وگرايش به تزيينات کم و ساده در اواخر اني دوره . همچنين به تناسب زمان و مکان استفاده متنوع از تزيينات آجري ، سنگي ، کاشي و فلزي هم در طرح و هم در مصالح .
ــ احداث خيابان و خيابان کشي به شيوه اروپايي قرن نوزدهم در مقياس وسيع و ظهور پديده معماري خياباني بدون توجه به تنها سابقه باغ ـ خيابان ( چهار باغ ) در شهرسازي گذشته .
ــ تغيير نمادهاي شهرسازي از بناهاي فرهنگي و مذهبي در گذشته به بناهاي بزرگ دولتي و حکومتي در اين دوره .
ــ تنوع سبکهاي معماري درمدتي کم با سه شيوه سنتي، باستاني و مدرن و هر کدام با دو گرايش و يا دو گونه متمايز و در نهايت رونق و پيشگامي سبک معماري مدرن به ويژه در سالهاي بعد از 1320 .